سفارش تبلیغ
صبا ویژن
</

 

این وبلاگ آماده پاسخ گویی به تمام سئوالات و شبهات اعتقادی ، قرآنی ، فقهی ، فلسفی و حدیثی می باشد
 

 

بهمن 1384 - پاسخ به پرسش ها و شبهات قرآنی

 

تماس سایت های مشابه قرآنی فلسفی فقهی زنان حدیثی تربیتی اعتقادی

محمدرضا بهروز :: 84/11/26:: 11:52 صبح

دموکراسیDemocratia)) از ریشة یونانی " Demos" به معنای مردم و " Kratos" به معنای حکومت گرفته شده است; یعنی حکومت مردمی(1) خواستگاه پیدایش دموکراسی جدید در غرب به زمانی باز میگردد که ناکارآمدی مسیحیت در پاسخگویی به مشکلات مربوط به جنبه های مختلف حیات بشری به ظهور رسید; از این رو متدینان غربی به این نتیجه رسیدند که حوزة کارکرد و حکمرانی الهی را به حیات فردی انسان محدود کنند. آنگاه غربی ها با توجّه به تفکیک حوزه دیانت از سیاست با این مسأله مواجه شدند که حکومت را به دست چه کسی بسپارند و در این رهگذر به دو نتیجه و راه حل یعنی "حکومت دموکراسی" و "حکومت استبدادی" رهنمون شدند.

 از میان این دو، حکومت دمکراسی و مردمسالاری یا حکومت مردم بر مردم بر حکومت استبدادی و فاشیستی ترجیح داده شده، به شدت ترویج شد; بنابراین، یکی از دلایل پیدایش نظام دموکراسی، نارسایی آیین مسیحیت در مدیریت جامعه و جدایی از سیاست بوده است.(2)

این تنگنا که متفکران غربی را به سوی حکومت دموکراسی کشانید، در دین مبین اسلام جایی ندار; چرا که اسلام با همه جانبه بودن احکام فردی و اجتماعی (فرهنگی، اقتصادی و سیاسی) آن به خوبی توانایی ادارة جامعه را دارد; در نتیجه در حکومت اسلامی چنین ضرورتی روی نمیدهد.

مسألة جدایی ناپذیری دین و سیاست از مسائلی است که از دیر باز مورد اهتمام و توجّه عالمان دینی بوده است.

خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: "لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَـَتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَـَبَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...; (3) ما پیامبران خود را با دلائل روشن به سوی مردم فرستادیم و همراه آنان کتاب و میزان نازل کردیم تا اینکه مردم عدل و قسط را در جامعه به پا دارند، ..." این آیه شریفه اشاره دارد به اینکه خداوند متعال به منظور برقراری عدالت در جامعة انسانی، قوانینی وضع فرموده و آنها را به وسیلة انبیأ در شکل کتب آسمانی، بیان کرده است، تا انبیأ: بتوانند در جامعه قیام به قسط کرده و عدالت را در جامعه حکم فرما کنند، پس ادیان همیشه در مسائل حکومتی نیز برنامه و نظر داشته اند همچنین آیات "نسأ، 58و65و105; مائده، 42" نیز ناظر به دخالت انبیأ:، در مسائل حکومتی و مردم میباشد، از طرف دیگر دین اسلام از آن جهت که خاتم ادیان است و همه نیازها را بیان کرده است، چنین نیست که در زمان ظهور معصومین: و بعد از آن دربارة مسائل حکومتی پیامی نداشته باشد، بلکه نظام سیاسی آن نظامی است که مبتنی بر امامت است.

ولایت مستمر، شرط دیگر کمال دین است، دین بدون ولایت، دین بدون سیاست است، و دین بدون سیاست ناقص است. با اجرای مسائل حکومتی و هم چنین تشخیص و تقدیم موارد تزاحم نظام اجتماعی، سیاست اسلامی خود را پیدا میکند.(4)

یکی دیگر از ویژگیها و شاخصههای مهم حکومت دموکراسی، توجّه به نظر اکثریت و مشروعیت یافتن به آن است. "اکثریت" و "مشروعیت" که هم اکنون نیز از مسائل روز جامعه ما است، دو مسأله با اهمیت در مباحث سیاسی و حکومتی است.

اکثریت: پیش از پرداختن به دیدگاه قرآن دربارة نظر اکثریت و بررسی جایگاه آن در حکومت اسلامی، به این نکته اشاره میکنیم که "اکثریت" در منطق بسیاری از صاحبنظران، بلکه پیشتازان فلسفه سیاسی جایگاهی نداشته است. "سقراط" که از نخستین بنیانگذاران فلسفه سیاسی است، به شدت به حکومت اکثریت و توده مردم حمله میکند و در شکل پرسش میگوید: آیا موهوم پرستی نیست که صرف عدد یا اکثریت، سبب خرد خواهد شد؟

 آیا نمی بینیم که در سراسر جهان، توده مردم نادانتر، خشنتر و ظالمتر از مردمان پراکنده و تنها هستند؟(5)

"ویل دورانت" (1885 ـ 1981) در ذیل موضوعی با عنوان "آیا دموکراسی شکست خورده است؟" در ناشایستگی اکثریت مینویسد: "درست است که فشار و زور اکثریت (عددی) بر اقلیت بهتر است از عکس آن; یعنی فشار و زور اقلیت بر اکثریت... ولی چنین امری، روح غرور عوام را بالا برده و به همان اندازه هم روح افراد فوق العاده را در هم شکسته و نبوغشان را عقیم نموده است... و هر چه بیشتر دموکراسی را میآزماییم، از ناشایستگی و دورویی آن بیشتر ناراحت میشویم."(6)

جایگاه اکثریت در قرآن کریم:

در قرآن کریم و احادیث اسلامی دو دسته آیات و روایات وجود دارند;

دسته اول در جهت مخالف اکثریت و دسته دوم در جهت موافق آن.

نمونه ای از آیات دسته اول (خصوصیات اکثریت):

 مؤمن نیستند (7)، از حق گریزانند (8)، در گناه کردن پیشی میگیرند (9)، فاسق هستند (10)، مسرف هستند (11)، مال حرام میخورند (12)، از ظن و گمان تبعیت میکنند نه از علم (13)، شاکر نیستند (14)، کفران نعمت میکنند (15)، غافلند (16)، لقأ پروردگار را باور ندارند (17)، به عهد خود پایبند نیستند (18). دلیل گمراهی اکثر مردم زیاد بودن انگیزه های دنیوی (از حواس ظاهر و باطن) و کم بودن انگیزة حق و دین (الهی) که در راه عقل و فطرت است، میباشد.

خصوصیات اقلیت:

مؤمن هستند (19)، ذاکر و شاکرند (20)، تابع شیطان نیستند (21) تابع علم و تفقه هستند (22). اقلیت همان انبیأ، اولیأ، صدیقان، شهدا و صالحان هستند که در قرآن کریم در سوره انعام میفرماید: "اینها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده، پس به هدایت آنان اقتدا کن." خدای متعال در این آیه به پیامبر9 میفرماید: "تو ای پیامبر! به هدایت اینها اقتدا کن که در حقیقت هدایت آنها هدایت خداست."

از بررسی مجموع آیات یاد شده نتایجی چند به دست میآید:

الف ـ اکثریت و اقلّیت ارزش استقلالی ندارند و دلیل حقانیت نیستند;

ب ـ تبعیت از اکثریت که حرکت بر طبق ظن و حدس میباشد، گمراه کننده است;

ج ـ در انتخاب راه، برهان لازم است;

د ـ حرکت اکثریت مردم، بر اساس برهان و منطق نیست.

بنابراین، اگر متعلق قلت و کثرت یک شییء واحد باشد و ممدوح، کثرت در نظر عرف و عقلا ارزش بیشتری مییابد و اگر متعلق هر دو یک شییء مذموم باشد، کثرت قبح بیشتری دارد. مثلاً اگر متعلق اقلیت و اکثریت ایمان آوردن به خدا باشد، طبیعتاً اکثریت آن ستودنی است و اگر کفر باشد، اکثریت ناگوارتر است.

نمونهای از آیات و روایات دسته دوم: "وَشَاوِرْهُمْ فِی الاْ ئَمْرِ..." (23)، "...وَ أَمْرُهُمْ شُورَیَ بَیْنَهُمْ" (24)، حضرت علیمیفرماید: "همواره با جمعیت های بزرگ باشید، چرا که دست خدا با جماعت است و از تفرقه بپرهیزید; چرا که انسان تک رو، طعمة شیطان است، همانگونه که گوسفند تکرو طعمه گرگ میشود."(25) و...

از بررسی آیات و روایات یاد شده و غیر آنها نتایج ذیل به دست میآید:

1. آیات شوری مربوط به اموری هستند که میتواند نظر اکثریت در آن مؤثر باشد (مانند: برنامه ریزی اقتصادی) نه امور الهی که نظر اکثریت در آنها هیچ تأثیری ندارد (مانند: منصب الهی، امامت، وصایت) و...

2. دستهای از آیات و روایات به اجتماعی بودن نظر دارد. در مقابل فردگرایی و نه اقلیت و اکثریت مورد بحث; مانند: سخن یاد شدة امیرالمؤمنین.

3. دستهای به پیروی از اکثریت در مقام عمل و اجرا نظر دارد، مانند آیات 43 سوره بقره و 43 سوره آلعمران، "و ارکعوا مع الرَکعین" و "و اسجدی و ارکعی مع الراکعین".

4. دستهای نیز به تبعیت از اکثر دعوت کرده، به خاطر این که به حق نزدیکند نه به خاطر کثرت افراد، مانند: مقبوله عمر بن حنظله در تعارض اخبار: "از خبر شاذّی که نزد اصحاب مشهور نیست دست فروگذار; چرا که در آنچه مورد نظر همه است، شکی نیست." (26) کشف واقع در این جا نه به خاطر اکثر بودن افراد است، بلکه به خاطر کثرت تتبعّ و تحقیقی است که احتمال رخ دادنش در اکثریت، بیشتر از اقلیت است و اگر این طور نبود، اجماع بدون کشف از قول معصوم باید حجت میشد، به دلیل این که اکثر هستند و میدانیم کسی از شیعه این عقیده را نپذیرفته است.

منشأ قدرت و مشروعیت در نظام دموکراسی و نظام اسلامی:

منشأ قدرت و مشروعیت در نظام دموکراسی تنها مردمی است و با رأی اکثرت مردم به دست میآید (البته اگر واقعاً اکثریت تحقق پذیرد نه آن که اکثریت نسبی و به تعبیری نخبگان جایگزین آن شود! چنان که در برخی از کشورهای مدعی دموکراسی چنین است.) امّا نظام اسلامی منشأ قدرت و مشروعیت مردمی ـ وحیانی است; به بیان روشنتر، مشروعیت حکومت وحیانی و الهی است و اقتدار حکومت و کارآمدی آن با پذیرش و انتخاب مردم تحقق میپذیرد.

توضیح این که: حضور مردم در صحنه های سیاست، از دیدگاه اسلام یک فریضه است و شرکت فعال همگان در حاکمیت و قدرت بخشیدن به هیأت حاکمه که برگزیدگان مردماند، یک وظیفه ملی و دینی است و این مردم هستند که منشأ قدرت در همه زمینه های سیاست گذاری کشورند; البته با این قید که باید بر معیارهای دینی استوار باشد و در سایه رهنمود شرع ـ در اصول و کلیّات ـ انجام گیرد و مردم متعهدانه و آگاهانه با مسائل برخورد کنند، نه با بیتفاوتی و ناآگاهانه.(27)

پاورقی:

1) فرهنگ علوم سیاسی، داریوش آشوری، ص 88; فلسفة سیاسی اسلام، اسماعیل دارابکلایی، ص 198 ـ 200، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

2) نظام سیاسی اسلام، محمدجواد نوروزی، ص 152، انتشارات مؤسسه آموزش و پژوهش امام خمینی; / پرسشها و پاسخها، استاد محمدتقی مصباح یزدی، ج 1، فصل دوم، مؤسسة آموزش و پژوهش امام خمینی;

3) حدید، 25

4) رک: شریعت در آینه معرفت، آیة الله جوادی آملی، ص 113ـ211، نشر رجأ / حکومت اسلامی و ولایت فقیه، آیة الله محمد تقی مصباح یزدی، ص 23، نشر سازمان تبلیغات اسلامی / رهبری در اسلام، محمدی ری شهری، ص 136، نشر دار الحدیث

5) ر.ک: تاریخ فلسفه سیاسی غرب، عبدالرحمان عالم، ص 69 ـ 70 / جامعه مدنی، محمدهادی معرفت، ص 66، مؤسسة فرهنگی انتشاراتی التمهید.

6) لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، ص 340، به نقل از جامعه مدنی، ص 66.

7) بقره، 100

8) مؤمنون، 70

9) مائده، 63

10) آل عمران، 110

11) مائده، 32

12) توبه، 34

13) یونس، 36

14) بقره، 243

15) اسرأ، 89

16) یونس، 92

17) روم، 8

18) انعام، 102

19) بقره، 88

20) اعراف، 3 و 10

21) نسأ، 38

22) بقره، 83

23) آل عمران، 159

24) شوری، 38

25) نهج البلاغة، صبحی صالح، خطبه 127.

26) اصول کافی، ج 1، ص 68

27) جامعه مدنی، ص 103 / برای آگاهی بیشتر ر.ک: جامعه مدنی: 64 ـ 104 / نظام سیاسی اسلام، ص 153 ـ 167


محمدرضا بهروز :: 84/11/26:: 11:22 صبح

تعبیر "نحن"در مورد خداوند ممکن است برای بیان عظمت و قدرت باشد، زیرابزرگان هنگامی که از خود سخن می‏گویند، نه فقط از خود که از مأمورانشان نیز خبر می‏دهند، و این کنایه از قدرت، و عظمت و وجود فرمانبردارانی در برابر اوامر او است.{1} بنابراین در ضمیر متکلم مع الغیر (نحن و نا) نظر به واسطه و اسباب است مانند جبرئیل که وحی خدا را می‏رساند، ملک الموت که جان انسان‏ها را می‏گیرد، فرشتگان مأمور رزق و سایر مدبر ال امر که در طول فاعلیت خدا قرار دارند لذا در جائی که نحن از افعال خداوند مانند رزاقیّت، خالقیت، اماته، احیا و فرستادن وحی است، معمولا" از ضمیر متکلم مع الغیر استفاده شده است، مانند "نحن نزلنا الذکر"{2}"انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح "{3}"نحن نقص احسن القصص بما اوحینا الیک "{4}"نحن نرزقکم "{5}"نحن نرزقهم "{6}"و ان من شیالا عندنا خزائنه و ما ننزّله الا بقدر معلوم و ارسلنا الریاح لواقح فانزلنا من السمأ مأ" فَاَسقیناکموه و اِنّا لنحن نحی و نمیت "{7}"و لقد خلقنا الانسان "{8}"و الجّان خلقناه"{9}"نخلقکم من مأمهین"{10}"انا اعطیناک الکوثر"{11} و///

 امّا جایی که سخن از عبادت بندگان و پرستش خداوند است، ضمیر متکلم وحده آمده است مانند: "ایای فاعبدون"{12}"لا اله الا أنا فاعبدون "{13}"أنا ربکم فاعبدون "{14}"اننّی انا الله الا أنا فاعبدونی "{15}"و اعبدونی هذا صراط المستقیم"{16}"یعبدونی"{17}و///

 و نکته مهم و دقیقی است آنجا که سخن از عبادت است خداوند فقط از خودش سخن می‏گوید تا بندگان عبادت را خالص برای او بجا آورند اما آنجائی که دیگر سخن از عبادت نیست بلکه از خالقیت ورازقیت و اماته و احیأ ضمیر به صورت جمع آورده شده که نشانگر بیان سلسله علل مختلف اداره جهان است که همگی مأموران الهی و به فرمان او عمل می‏کنند/

 علاوه بر آن آوردن جمع نشانه بزرگی و عظمت شخص است شاید آوردن جمع بدان جهت بوده که مردم پی به عظمت خدا ببرند گر چه آوردن هم خود نشانه عظمت و بزرگی است.{18}

پاورقی:

 [1].تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و همکاران، ج 27 ص 377، دار الکتب الاسلامیه/

 [2].حجر، 9

 [3].نسأ، 163

 [4].یوسف، 3

 [5].انعام، 151

 [6].اسرأ، 31

 [7].حجر،21 - 23

 [8].حجر، 28

 [9].حجر، 27

 [10].مرسلات، 20

 [11].کوثر، 1

 [12].عنکبوت، 56

 [13].انبیأ،25

 [14].انبیأ، 92

 [15].طه، 14

 [16].یس، 61

 [17].نور، 55

 [18].منابع: قرآن کریم سوره بقره 186، حجر 49، صافات 11، مریم 67، واقعه 57، انعام 151، طه 132/

 

 


محمدرضا بهروز :: 84/11/10:: 9:58 صبح

آری ‌! برخی از آیات عبارتند از:

1. "اوحِی‌َ اِلَی‌َّ هـَذا القُرءان‌ُ لاِ ُنذِرَکُم بِه‌ِ ومَن بَلَغ‌;(1)، این قرآن بر من وحی شده‌، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آن‌ها می‌رسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم‌").

جمله "ومن بلغ‌" (هر کس قرآن به او برسد)، همة انسان‌ها تا پایان جهان را شامل می‌شود، دلیلی بر جهانی و جاودانی بودان احکام قرآن است‌.

2. "اِنَّه لَکِتـَاب‌ٌ عَزیز # لا یَأتیه‌ِ البـَطِـل‌ُ مِن بَین‌ِ یَدَیه‌ِ ولا مِن خَلفِه‌;(2)، این کتابی است قطعاً شکست‌ناپذیر که هیچ گونه باطلی‌، نه از پیش‌رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی‌آید."

این آیه شریفه می‌گوید: هیچ گونه باطلی به سراغ قرآن نمی‌آید، بنابراین احکام آن باطل نخواهد شد و جاودانه خواهد بود; و کسی هم نمی‌تواند آن را باطل کند و از بین ببرد; چنان که در جای دیگر می‌فرماید: "نحن نزّلنا الذّکر وانا له لحافظون‌; (3)، ما قرآن را نازل کردیم‌، و ما به طور قطع نگهدار آنیم‌!".

3. "تَبارَکَ الَّذی نَزَّل‌َ الفُرقان‌َ عَلی‌َ عَبدِه‌ِ لِیَکون‌َ لِلعـَـلَمین‌َ نَذیرا; (4)، زوال‌ناپذیر و پربرکت است کسی که قرآن را بر بنده‌اش نازل کرد تا بیم دهندة جهانیان باشد".

واژة "عالمین‌" که تمام جهانیان را شامل می‌شود، با توجه به این که هیچ قیدی ندارد، هم از نظر مکانی نامحدود است هم از نظر زمانی‌; لذا همه مردم تا پایان جهان را شامل می‌شود.(5)

پاورقی:

1)      سوره انعام‌،آیه 19

2)      سوره فصلت‌،41ـ42

3)      سوره حجر، 9

4)      سوره فرقان‌،1

5)      ر.ک‌: پیام قرآن‌، ج 8، ص 400ـ411، دارالکتب الاسلامیه‌

 


محمدرضا بهروز :: 84/11/9:: 1:14 عصر

الف‌) خداوند متعال‌، نظام آفرینش را بر اساس علم و حکمتش به نظام علّی و معلولی و سببی و مسببی قرار داده است‌; به این معنا که برای هر حادثه و پدیده‌ای در عالم‌، علتی وجود دارد، و هر علتی نیز معلولی مختص به خود دارد; مانند آتش که سبب گرما، و نور که سبب روشنایی هستند.

در مورد زیبایی و زشتی فرزندان نباید نقش پدران و مادران را نادیده گرفت چرا که یکی از علت‌های عمده‌، علاوه بر مسایل ژنتیکی رفتار و عملکرد پدر و مادر در هنگام بارداری و تغذیه جنین می‌باشد که باعث زشتی یا زیبایی کودک می‌گردد; بنابراین هر یک از زیبایی یا زشتی علت خاصی دارد که تغذیه‌های ناصحیح‌، نسل‌های گذشته‌، افراد جامعه و اراده پدران و مادران در آن مؤثر بوده و باعث شده این‌گونه افراد در جامعه پیدا شوند.

در موارد زشتی که افراد از آن رنج می‌برند، نوزادان بی‌گناهند. علت آن والدین و کسانی هستند که آگاهانه یا ناآگاهانه باعث شده‌اند که این افراد، زشت رو، به دنیا آیند و این‌، اثر ذاتی و بازتاب عمل آن‌هاست‌; امّا از آن‌جا که خداوند رحمان و رحیم است‌، برای افرادی هم که به عللی در دنیا گرفتار این نوع مشکلات ناخواسته می‌شود، وظیفه و اجر و پاداشی خاص قرار داده است که اگر وظایف خود را انجام دهند و گناه نکنند، سختی‌های آنان به بهترین وجه جبران خواهد شد به گونه‌ای که صد در صد راضی خواهند شد; "إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّـَبِرُون‌َ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَاب‌ٍ; (1) بی‌تردید، صابران‌، اجر و پاداش خود را بی‌حساب دریافت می‌دارند."(2)

واژة "جمال‌"، "جمیل‌"، "جمیلاً" در چهار آیه و "زینت‌" در 46 آیة قرآن آمده است‌. قرآن این مسئله را با توجه به کل آفرینش که با جمال و زیبایی آمیخته است‌، مطرح کرده است‌; مثلاً می‌فرماید: "برای شما در چهارپایان آن‌گاه که آن‌ها را از چرا گاه بر می‌گردانید و هنگامی که به چراگاه می‌برید زیبایی است‌." (3) و در مورد آن‌چه بر روی زمین است‌، می‌فرماید: "إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الاْ ?َرْض‌ِ زِینَة‌ً لَّهَا لِنَبْلُوَهُم‌ْ أَیُّهُم‌ْ أَحْسَن‌ُ عَمَلاً." (4) و نیز دربارة زیبایی معنوی می‌فرماید: "وَ لَـَکِن‌َّ اللَّه‌َ حَبَّب‌َ إِلَیْکُم‌ُ الاْ ?ًِیمَـَن‌َ وَ زَیَّنَه‌ُ فِی قُلُوبِکُم‌ْ." (5) و... .

زیبایی‌گرایی یکی از تمایلات اصیل و فطری در وجود انسان است‌.

 قرآن کریم طبق فطرت انسان سخن گفته است‌. اسلام زیبایی و جمال را در انسان تأیید کرده است‌; اعم از زیبایی حسی‌، مانند منظره‌های زیبا، زیبایی کلامی مانند شعر حافظ، زیبایی فکر یا عقلانی‌، مانند استدلال‌های خداشناسی‌، زیبایی قلبی و معنوی‌، مانند نماز. ـ فطرت یکی از تمایلات طبیعی انسانی است که قرآن مورد توجه قرار داده و به راه‌های صحیح و بی‌خطر هدایت نموده است‌;

ملاک حسن استفاده از زینت‌ها این است که به شکلی با خدا و مبدأ و معادِ انسان ارتباط پیدا کند. در این صورت‌، تزیین و تجمل‌، نه تنها یک کار پسندیده اجتماعی‌، بلکه محبوب خداوند و دارای ارزش عبادی خواهد بود. به تعبیر دیگر، جمال کامل و زیبایی همه جانبه‌، زمانی به دست می‌آید که فرد با وجود زیبایی طبیعی و تجمل ظاهری‌، واجد جمال معنوی و سجایای اخلاقی باشد; چنین شخصی محبوب واقعی و دلپذیر عموم مردم و همه جا مورد تکریم و احترام است‌.

 امام صادق‌می‌فرماید: "امیرالمؤمنین‌به ابن‌عباس به مناسبتی‌ بعد از قرائت آیة "قُل‌ْ مَن‌ْ حَرَّم‌َ زِینَة‌َ اللَّه‌ِ الَّتِی‌َّ أَخْرَج‌َ لِعِبَادِه‌ِ وَ الطَّیِّبَـَت‌ِ مِن‌َ الرِّزْق‌ِ" (6) فرمود: "فان الله جمیل یحب الجمال ولکن من حلال‌. (7)

 

قرآن و روایات در ابعاد گوناگون‌، این مسئله را مورد بحث قرار داده است‌.

از آن‌جا که امکان بررسی همه ابعاد، در این جا نیست‌، بخشی از منابع قرآنی و روایی را ذکر می‌کنیم‌; به این امید که پرسشگر گرامی بحث تفصیلی را در کتب تفسیری پی‌گیری نماید.

 

جمال و زینت‌های دنیوی‌: کهف‌، 7 / نمل‌، 60 / نحل‌، 14 / ملک‌، 5 / اعراف‌، 31 ـ 32.

 

زینت‌ها در جهان دیگر: فاطر، 32 / رحمن‌، 53 و 67.

 

جمال‌های انسانی در بهشت‌: صافات‌، 49 / رحمن‌، 73 / طور، 24 / واقعه‌، 17 / دهر، 19.

 

جمال و زیبایی معنوی‌: حجرات‌، 7.(همان‌، ج 33 ـ 35، ص 242 / ر.ک‌: اخلاق در قرآن‌، آیة‌الله مصباح یزدی‌، ص 287 ـ 298 / زن در آینة جمال و جلال‌، آیة‌الله جوادی آملی‌، ص 26 ـ 27، نشر اسرأ.)

پاورقی:

1)     سوره زمر،آیه 10

2)     ر.ک‌: تفسیر نمونه‌، آیة‌الله مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 1، ص 524 ـ 535، دارالکتب الاسلامیة / مجموعه آثار، شهید مطهری‌، ج 1، ص 115، انتشارات صدرا

3)     سوره نحل‌،آیه6

4)     سوره کهف‌، 7آیه

5)     سوره حجرات‌، آیه7

6)     اعراف‌، 32

7)     بحارالانوار، علامه مجلسی‌;، ج 33 ـ 35، ص 242، ح 623، داراحیأالتراث العربی‌

 


محمدرضا بهروز :: 84/11/9:: 12:43 عصر

نیز آیه شریفه یاد شده، چگونه مسئلة صحت انبیا در گرفتن وحی توجیهپذیر است؟ آیا خداوند نمیتوانست، جلوی القائات شیطان را بگیرد یا اساساً کاری کند که او دخالتی در وحی و کلام الهی ننماید که خداوند پس از آن، دخالت او را خنثی سازد؟

آیه شریفه، به القای شیطان، به گونهای که در سؤال مطرح شده، ارتباطی ندارد; گرچه سخن از القای شیطان است، اما نه آن چنان القایی که مداخله در ارسال وحی و ایجاد اختلال در گرفتن آن، به وسیله پیامبر باشد، بلکه مربوط است به موانعی که شیطان به شکلی دیگر، در راه دعوت انبیا و پیامبر بزرگوار اسلام از راه عوامل خود ایجاد می کرد، موانعی که با حمایتهای الهی و تدابیر پیامبر(ص) در هم می شکست و به نتیجه نمی رسید.

 توضیح آن که: درباره "امنیة" مطرح شده در آیه شریفه دو احتمال می رود که بنابر هر دو احتمال، ادعای فوق اثبات و آن چه در متن سؤال مطرح گردیده رد میشود.

احتمال اول که احتمالی معقول تر و قوی تر است آن که امنیة و تمنّی، به مفهوم فرض کردن و در نظر گرفتن صورت های خیالی از چیزهای مطلوب و لذت بخش، مربوط به آینده است.

بازگشت این مفهوم به ریشه اصلی تمّنی است که از مادة "منی" گرفته شده و در اصل به معنای تقدیر و فرض است. علت نام گذاری نطفه انسان و حیوانات به منی نیز بدان جهت است که صورت بندی از آن انجام می گیرد ونیز اگر به مرگ، منیه گفته می شود بدان جهت است که اجل مقدّر انسان در آن فرا می رسد و بالأخره آرزو را نیز از این رو "تمنی" میگویند که انسان، تقدیر و تصویر آن را در ذهن خود می گیرد. نتیجه این که ریشه اصلی این کلمه همه جا به تقدیر و فرض و تصویر باز می گردد;

بنابراین احتمال، مفهوم آیه چنین می شود که تصورات و آرزوهایی از قبیل پیروزی دین، رویآوری و ایمان مردم به آن و... در ذهن پیامبر (ص) بود و شیطان از راه وسوسه کردن مردم، برانگیختن ظالمین، فریب مفسدین و راه کارهایی مانند اینها تحقق آن آرزوها را با مانع رو به رو می ساخت و از این راه ها در سعی و تلاش او اخلال ایجاد مینمود.

البته خداوند در این آیه، به پیامبر خود هشدار می دهد که این توطئه های مخالفان، برنامه تازه ای نیست، بلکه همواره در برابر انبیا، این گونه القائات شیطانی بوده است.

مفهوم نسخ در آیه شریفة هم بدین معنا است که خداوند پیامبر خود را در برابر هجوم این القائات شیطانی تنها نمیگذارد، البته این توطئه های شیطانیِ مخالفان،میدان آزمایشی برای آگاهان و مؤمنان و کافران تشکیل می داد و هدف آن بود که عالمان و آگاهان، حق را از باطل تشخیص دهند و برنامه های الهی را از القائات شیطانی جدا سازند.

مضامین آیات قبل که سخن از تلاش و کوشش مشرکان و کافران، برای محو آیین الهی و استهزا و مسخره آن ها،نسبت به آن است، مؤید این احتمال است.

احتمال دوم آن که امنیه به معنای قرائت و تلاوت باشد; البته در قرآن، هیچ کجا به این معنا نیامده است. با توجه به این احتمال، مفهوم آیه چنین می شود که تمام پیامبران پیشین و انبیا، هنگامی که کلمات خدا را بر مردم می خواندند، شیاطین، به خصوص شیاطین از نوع بشر، در لابه لای سخنان آنها القائاتی می کردند و مطالبی را برای انحراف افکار عمومی می گفتند، تا اثرات هدایت بخش آن را خنثی نمایند; اما خداوند این القائات شیطانی را محو و نابود می کرد و آیات خود را استحکام می بخشید.

و اما احتمال سوم که مورد قبول این نوشتار نیست، آن است که امنیه، اشاره به پاره ای از خطورات و وسوسه های شیطانی است که گاه در یک لحظه زودگذر، در میان افکار پاک و نورانی انبیا افکنده می شود، اما چون آنها دارای مقام عصمت بودند و با نیروی غیبی و امداد الهی تقویت میشوند; خداوند این خطورات زودگذر و القائات شیطانی را از صحنة افکارشان محو میکرد و آنها را در همان صراط مستقیم پیش میبرد. دلیل عدم پذیرش این احتمال آن است که در آیات بعد، این القائات شیطانی را وسیلة آزمایش کافران و آگاهی مؤمنان می شمرد، حال آن که خطورات قلبی پیامبران که به زودی محومیشود، نمیتواند چنین اثری داشته باشد.

پس تفسیر اول (احتمال اول) از همه مناسب تر است که در حقیقت به فعالیتهای شیاطین و وسوسه های آنها در برابر برنامه های سازنده انبیا اشاره دارد، چرا که آن ها همیشه می خواستند با القائات خود، این برنامه ها و تقدیرها را بر هم زنند، اما خداوند مانع میشد.

افسانة غرانیق که در بعضی از کتب اهل سنت آمده، ساخته و پرداخته دشمنان ناشی و مخالفان بی خبر است که برای تضعیف موقعیت قرآن و پیامبر(ص)، این مطلب بی پایه و اساس را جعل کرده ا ند.

این مسئله نیز با اشکالاتی مواجه است که در کتب تفسیر بیان شده است.(1)

پاورقی:

1) المیزان، علامه طباطبایی;، ج 13، ص 391; تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 13، ص 140

 

 

 


محمدرضا بهروز :: 84/11/9:: 12:23 عصر

حضرت مریم، خدای متعال در قرآن کریم فرازهایی از زندگانی حضرت مریم را یاد کرده است.

وی بر اساس آیات 83ـ 85 سوره انعام از نسل حضرت ابراهیم (ع) می باشد; چرا که در این آیات حضرت عیسی از طریق مادر به حضرت ابراهیم (ع) منسوب شده است. پدرش حضرت عمران از شخصیتهای برجسته و به باور برخی از انبیای الهی بوده است.(1)

مادر او نیز زنی پاک دامن، برجسته، با فضیلت و موحّد بوده است.(2) قرآن نام مادر وی را ذکر نکرده ولی مفسران گفتهاند، نام وی "حنه" است.(3)

مریم در یک حالت ناباورانه پا به عرصه جهان گذاشت; زیرا مادرش در انتظار پسری بود که نذر کرده بود آزاد باشد و خادم بیت المقدس گردد، ناگهان نوزاد خود را دختر یافت. نام او را مریم نهاد و او و ذریه اش را از شیطان رجیم در پناه خدا قرار داد و خداوند دعای او را به بهترین وجه پذیرفت.(4).

از آن جا که مریم پدر نداشتو مادرش او را نذر بیت المقدس کرده بود، او را به بیت المقدس آورد، شخصیتهای بزرگ بنی اسرائیل، از جمله حضرت زکریا در سرپرستی او به رقابت پرداختند و در نهایت به حکم قرعه، سرپرستی او به حضرت زکریا ـ که شوهر خاله مریم نیز بود ـ واگذار شد. (5) زنی که بنا است در آینده فرزندی هم چون حضرت عیسی به دنیا آورد، باید در تحت سرپرستی حضرت زکریا ـ که پیامبر خدا بود و در سن پیری با کوله باری از تجربه همراه بود ـ قرار گیرد.

مریم در مدتی که در نزد زکریا بود در مکانی که قرآن از آن به "محراب" تعبیر میکند، مشغول عبادت بود و هرگاه زکریا بر او وارد میشد، غذای آسمانی نزد او مییافت (6)

او از لحاظ معنوی تا به آن جا عروج کرد که با فرشتگان گفتگو میکرد (7) خدا او را تطهیر و پاک نمود (8) و از نظر کمالات معنوی تا آن جا تکامل یافت که او را برگزید و بر زنان جهان برتری داد (9) و الگوی مؤمنان معرفی کرد. (10)

مریم دختری باکره و بدون شوهر بود و ازدواج نکرد و حضرت عیسی بدون پدر از او متولد شد.

داستان تولد حضرت عیسی در سوره مریم، آیه های 16 تا 33 بیان شده است.(11)

منزلت زنان از دیدگاه قرآن:

از دیدگاه قرآن، افراد انسان (چه مرد و چه زن) از نظر حقیقت انسانیت و مسائل ارزشی یکسانند و هیچیک بر دیگری جز به تقوا و عمل صالح بیشتر، برتری ندارد: "إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَــَکُمْ" (12); "مَنْ عَمِلَ صَـَـلِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَیَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوَةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ; (نحل، 97) هر کس، مرد یا زن، کار شایسته کند و مؤمن باشد; قطعاً او را با زندگی پاکیزه ]و نیکو[یی و حیات ]واقعی[ میبخشیم و یقیناً بهتر از آنچه انجام دادهاند به آنان پاداش میدهیم."

قرآن، اگر در جایی از مردان شایستهای همچون لقمان حکیم سخن میگوید، در جای دیگر نیز از زنان شایسته نام میبرد; مانند: حضرت مریم(13) و همسر فرعون (14) و...

همانگونه که مردان، دارای اندیشه، اراده و اختیارند و برای رسیدن به تکامل و قرب الهی، وظایف و تکالیفی بر عهدة آنهاست، زنها هم همین گونه هستند و در این جهت، هیچ امتیازی بین زن و مرد وجود ندارد; ولی در بعضی احکام و وظایف با یکدیگر متفاوتند. وظایفی، به عهدة مردان است و بر عهدة زنان نیست و بالعکس; و این تفاوت به خاطر این است که طبیعت و آفرینش زن و مرد متفاوت است.

خدای متعال، به مقتضای حکمت بالغه خود و مصالح و مفاسدی که پشتوانه احکام اوست، وظایفی برای مرد و وظایفی برای زن معین کرده است; همان طور که مرد نمی تواند فرزندی به دنیا بیاورد، زن هم نمی تواند برخی از کارهای طاقت فرسا، چون: امامت، رهبری، سیاست و کشورداری را به عهده بگیرد. (هر کسی را بهر کاری ساختند.)

در علم فیزیولوژی هم گفته شده که زنان از نظر مغز، قلب، شریانها، اعصاب و عضلات بدنی، با مردان تفاوت دارند.

در زندگی زنان، "احساس" و در حیات مردان تعقّل غلبه دارد (البته متوسط زنان و مردان اینگونه هستند)، و به خاطر همین تفاوتی که در آفرینش زن و مرد وجود دارد، قوانین اسلام هم با آفرینش انسان سازگار است; به همین جهت، در اسلام، وظایف و تکالیف عمومی در اجتماعی که به تعقل و صلابت بیشتری نیاز دارد، مانند: حکومت، امامت، قضاوت، جهاد ابتدایی و... به عهدة مردان قرار داده شده است و وظایفی را که ارتباطش با احساس، بیشتر از تعقّل است و زن، بهتر از مرد می تواند از عهده آن برآید; مانند: پرورش و تربیت اولاد و آشنا کردن آنها به وظایف اجتماعی، تدبیر منزل و... مخصوص زنان قرار داده است.

از جهت دیگر، به خاطر این که عفت و عصمت زن اهمیت زیادی دارد، خداوند متعال، بعضی از کارهای اجرایی، مانند: امامت، قضاوت و... را ـ که سرکار انسان با نامحرمان زیاد است ـ به عهدهمردان گذاشته; به هر حال، این طور مسائل و تفاوت در وظایف، دلیل برتری مرد بر زن نیست; زیرا از نظر اسلام کمال هر انسان در چهره وظایف محوّله به او ظهور می نماید و خوبی و برتری هر یک از زن و مرد، در گرو این است که در قبال مسئولیتی که دارد، متعهد و پرهیزگارتر باشد و خلاصه، معیار برتری، ایمان، عمل صالح، اخلاص و... کوشا بودن در عمل و تقوا و پرهیزگاری است، و فضیلت و مقامی که زن به وسیله گرم نگه داشتن محیط خانواده و تربیت فرزندان و خوب شوهرداری می تواند به دست آورد، کمتر از فضیلت جهاد در راه خدا نیست.

علاوه بر آن، زن میتواند مسؤولیت انجام دادن بعضی از کارهای اجتماعی و هنری از قبیل: امور تربیتی، پزشکی، خیاطی و دیگر امور هنری را به عهده بگیرد.(15)

بنابراین در اسلام هیچ کمالی از کمالات معنوی، مشروط به مرد بودن یا ممنوع بودن زن نیست; نه مذکر بودن شرط کمال و نه مؤنث بودن مانعی برای آن است.

راه کمال برای هر دو گروه باز است و هر کسی به اندازة استعداد خاص خود این راه را طی میکند و آنچه مورد تمایز است، کارهای اجرایی است که مربوط به ساختمان بدن انسان است و بر اساس ویژگی های جسمی طرفین توزیع شده است.

پاورقی:

1)     تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 2، ص 392، دارالکتب الاسلامیة.

2)     سوره آل عمران،آیه 35

3)     المیزان، علامه طباطبایی، ج 3، ص 184.

4)     آل عمران، 36 و 37

5)     سوره آل عمران، آیه37، 44

6)     سوره آل عمران،  آیه37

7)     سوره آل عمران، آیه 42 و 45

8)     سوره آل عمران،آیه 45

9)     سوره آل عمران، آیه42

10)     سوره تحریم، آیه11 و 12

11)     ر. ک: تفسیر نمونه، آیةالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 13، ص 32 ـ 59

12)     سوره حجرات، آیه 13

13)     سوره آل عمران،آیه42

14)     سوره تحریم، آیه11

15)     رک: مبانی حکومت اسلامی، آیةالله سبحانی، ص 239 ـ 244، نشر توحید / تفسیر المیزان، علامه طباطبائی;، ج 2، ص 271 ـ 276 / زن در آینه جلال و جمال، آیتالله جوادی آملی


محمدرضا بهروز :: 84/11/9:: 12:5 عصر

مهر و محبت خوب و پسندیده است و مورد تاکید قرآن مجید می باشد.

 قرآن از آن جهت که کتاب هدایت است و همه رفتارها، عملکرد و گفتارها را سمت و سو میبخشد، می فرماید: باید همه دوستی ها و مهر و محبتها برای خدا باشد.

انسان به ویژه در سنین جوانی از حرارت و جذابیت خاصی برخوردار است او خیلی زود به رفاقت و دوستی تمایل نشان میدهد و خیلی سریع مورد محبت دیگران واقع میشود و در این میان، کشش دو جنس مخالف نسبت به یکدیگر، ملموستر و جدیتر از جاذبههای دیگر است.

در فرهنگ سلیم انسانی اسلامی، رابطه بین زن و مرد جز از طریق ازدواج صحیح ونکاح شرعی مجاز نمیباشد قرآن میفرماید: زنان و دوشیزه گان را با اطلاع و اجازه خانوادهشان برای همسری و ازدواج برگزینید و مهریه شان را به طریق نیکو بپردازید، در حالی که آن بانوان عفیف و پاکدامنند و دارای رفیق و دوست (مرد) نیستند ; "مُحْصَنَـَتٍ غَیْرَ مُسَـَفِحَـَتٍ وَلاَمُتَّخِذَ َتِ أَخْدَانٍ(1)

از نکات بالا معلوم میشود که اگر عاشقی از طریق رابطه صحیح "ازدواج" باشد، اشکالی ندارد.(2)

قرآن کریم از برقراری و هر گونه ارتباط غیر شرعی نهی فرموده، چنان که میفرماید: "قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَـَرِهِمْ وَ یَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ذَ َلِکَ أَزْکَیَ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ بِمَا یَصْنَعُون # وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَـَتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـَرِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لاَیُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلآمَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَیَ جُیُوبِهِنَّ;(3) و به مومنان بگو چشمهای خود را از نگاه به نامحرمان فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند... و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را ـ جز آن مقدار که نمایان است ـ آشکار ننمایند، اطراف روسری های خود را بر سینه خود افکنند تا گردن و سینه با آن پوشانده شود".(4)

 پاورقی

1)     سوره نسأ،آیه 25

2)     ر.ک: تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 3، ص 349، دارالکتب الاسلامیة / تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ج 2، ص 248، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت

3)     نور،30ـ31

4)     ر.ک: تفسیر نمونه، همان، ج 14، ص 435ـ468


محمدرضا بهروز :: 84/11/8:: 11:23 صبح

هیچ یک از آیات قرآن بر امام حسین‌نازل نشده است‌. بلکه آیاتی داریم که دربارة حضرت امام حسین‌نازل شده است‌. همچنین آیاتی وجود دارد که بر اساس نقل مورخان و محدثان‌، سر مبارک امام حسین‌آن آیات را بعد از شهادت و بر بالای نیزه تلاوت کردند. برخی از آیات سوره کهف از این آیات است‌.

در روایتی از زیدبن ارقم آمده است‌: سر مبارک حضرت امام حسین‌را در حال خواندن قرآن دیدم "اَم حَسِبت‌َ اَن‌َّ اَصحـَب‌َ الکَهف‌ِ والرَّقیم‌ِ کانوا مِن ءایـَتِنا عَجَبـا;[1] آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند." موی بر تنم راست شد و گفتم‌. این ماجرا عجیب‌تر از جریان اصحاب کهف است‌.[2] آیات یاد شده درباره داستان اصحاب کهف است‌.

از پیام‌های مهم این داستان آن است که ماندن مردم در دنیا و اشتغالشان به جمع‌آوری ثروت و به دست آوردن مقام و ریاست با هر ظلم و جنایتی به خواب اصحاب کهف می‌ماند که بعد از سیصدونه سال گمان می‌کردند فقط یک یا نصف روز خوابیده‌اند. خداوند آن‌ها را به زودی از این خواب سرمستانه دنیوی بیدار می‌کند و از نحوه و مدت توقفشان سؤال می‌کند که آن‌ها هم همین پاسخ را خواهند داد; "کأنّهم یوم یرون ما یوعدون لم یلبثوَّا إلاّ ساعة مِّن نّهار;[3] آن روز که آن وعده‌ای را که به آن‌ها داده شد بنگرند، پندارند که جز به قدر ساعتی از روز در گور درنگ نکرده‌اند.[4]"

امویان هم بعد از کشتن حضرت امام حسین‌سرمست از پیروزی بودند و گمان می‌کردند که بعد از این به راحتی بر اریکه قدرت خواهند ماند که حضرت با تلاوت این آیات و آیات دیگر مانند: "فسیکفیکهم اللّه و هو السّمیع العلیم‌;[5] و به زودی خداوند دفع شر آن‌ها را از شما می‌کند و او شنونده و داناست‌." و "سیعلم الّذین ظلموَّا أی‌ّ منقلب ینقلبون‌;[6] و به زودی آنان که ستم کردند می‌دانند که بازگشتشان به کجاست‌."، فهماندند که این توقف بسیار کوتاه است و به زودی خداوند شر آن‌ها را دفع و به حساب آن‌ها رسیدگی خواهد کرد.

 پاورقی

[1] - سوره کهف‌آیه9

[2] - الارشاد، شیخ مفید; ج 2، ص 116، کنگره شیخ مفید.

 [3] - سوره احقاف آیه 35

[4] - المیزان‌، علامه طباطبایی‌، ج 13، ص 245، جامعه مدرسین‌.

[5] - سوره بقره آیه 137

[6] - سوره شعرا آیه 227


محمدرضا بهروز :: 84/11/4:: 5:15 عصر

از آن جا که قرآن کریم قانون زندگی و کتاب سعادت بشر تا قیام قیامت است، لذا بیشتر به کلیات، مسائل عمومی، معیارها، ملاکها، سنتها، قوانین و... پرداخته است; تا این کلیات برای همیشه زمان و برای همه نسل ها محور عمل باشد; و اگر در مواردی، مصداق و جزئیاتی بیان شده، از باب ضرورت و اهمیت است. شأن نزولها نیز به زمان نزول مربوط می شود.

بر این اساس، اگر چه قرآن کریم، با صراحت به معضلاتی که در جهان کنونی برای یک انسان مؤمن وجود دارد، نپرداخته است; اما با شناخت اجمالی از قرآن میتوان این معضلات را از لابلای کلیات و سنتهای قرآنی به دست آورد.

مهم آن است که یک انسان دیندار و مؤمن معتقد شود، هر معضلی با هر شدت و سختی که باشد، یک سنت الهی است. قرآن کریم، میفرماید: "أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَآءُ وَالضَّرَّآءُ وَزُلْزِلُواْ حَتَّیَ یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُو مَتَیَ نَصْرُ اللَّهِ أَلاَ َّ إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ ;(بقره،214) آیا گمان کردید داخل بهشت میشوید، بدون این که حوادثی هم چون حوادث گذشتگان به شما برسد، همانهایی که گرفتاریها و ناراحتیها به آنان رسید، و آن چنان ناراحت شدند، که پیامبر و افرادی که ایمان آورده بودند، گفتند: پس یاری خدا کجا است، آگاه باشید یاری خدا نزدیک است."

آیة فوق، در واقع به یک سنت واقعی و روش همیشگی خداوند اشاره میکند، که همة مؤمنان میبایست در راه ایمان و پیش برد آن به استقبال مشکلات، معضلات و ناراحتیها بشتابند، و فداکاری کنند. در حقیقت این مشکلات، آزمایشی است که ایمان واقعی را از غیر واقعی آشکار میسازد; و به این حقیقت نیز تصریح دارد که این آزمایشها و معضلات یک قانون عمومی است; و به همین دلیل در امتهای پیشین نیز وجود داشته است.

در جای دیگر میفرماید: "لَتُبْلَوُنَّ فِیَّ أَمْوَ َلِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَـَبَ مِن قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوَّاْ أَذیًکَثِیرًا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَ َلِکَ مِنْ عَزْمِ الاْ ئُمُورِ ;(آل عمران،186) به طور مسلم در اموال و نفوس خود آزمایش میشوید و از آنها که پیش از شما کتاب (آسمانی) داده شدند (یعنی یهود و هم چنین) از آنها که راه شرک پیش گرفتند سخنان آزار دهنده فراوان خواهید شنید، و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید (شایستهتر است;) زیرا، اینها از کارهای محکم و قابل اطمینان است."

علاوه بر مطالب فوق، آنچه باز به طور کلی دربارة معضلاتی که همواره در پیش روی یک انسان دیندار و متدین وجود دارد همان موانعی است که برای همة مؤمنان و در همة زمانها وجود دارد;

موانعی که در واقع معضل اصلی مؤمن است، دو گونه است: 1. موانع درونی، مانند: هوای نفس، آمال و آرزوهای مذموم، غلبة قوای حیوانی و شهوانی بر قوای عاقله و... 2. موانع بیرونی، مانند: وسوسههای بسیار خطرناک شیطان، توطئهها و شیطنتهای شیاطین انسان نما مانند: کفار، منافقان، استکبار جهان و...

(ر.ک: تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 4، ص 363ـ371، دارالکتب الاسلامیه; همان، ج 11، ص 189ـ195; همان، ج 19، ص 343ـ345; ج 2، ص 61ـ62; ج 3، ص 203ـ205.)

 


محمدرضا بهروز :: 84/11/4:: 5:4 عصر

بر اساس برخی روایات اسلامی قرآنی که در نزد امام زمان است و نگهداری میشود، همان مصحف و قرآنی است که توسط حضرت علی بن ابیطالب جمع آوری و نوشته شده که به امامان معصوم: یکی پس از دیگری منتقل شده و اکنون آن مصحف در نزد امام زمان می باشد که پس از ظهور خود، آن را به مردم ارائه خواهد فرمود.

مصحف مذکور دارای ویژگیهای زیر است:

1. ضبط قرآن بر اساس قرائت پیامبر(ص)

2. ترتیب قرآن بر حسب نزول

3. در بر داشتن توضیحاتی در حاشیه، ذکر شأن نزول و مکان، ساعت و نام افرادی که آیه دربارة آنها نازل شده است و...

مصحف حضرت علی با نسخة قرآن کنونی از نظر آیات و تعداد آنها هیچ گونه تفاوتی ندارد و در بردارندة سه جزء و آیاتی که به صراحت درباره علی باشد و به نام آن حضرت اشاره کرده باشد نیست، گرچه بسیاری از آیات قرآن دربارة اهلبیت پیامبر به خصوص حضرت علیمیباشد.(1).

 در برخی روایات اسلامی آمده که یک سوم قرآن درباره اهلبیت و امامان معصوم: است; چنانکه حضرت علی می فرماید: قرآن در سه قسمت نازل شد یک سوم آن دربارة ما اهلبیت: و دشمنان ما و یک سوم آن نیز درباره آداب و سنن و یک سوم آن هم درباره واجبات و احکام است.(2) و منظور از یک سوم، یک بخش از سه بخش قرآن است نه اینکه اگر تعداد صفحات و آیات قرآن را به سه قسمت تقسیم کنیم یک قسمت آن در مورد اهلبیت است.

پاورقی:

1) ر.ک: تاریخ قرآن، محمود رامیار، ص 410ـ413، انتشارات امیرکبیر / غایة المرام، محدث بحرانی، ص 265، چاپ سنگی / پیام قرآن، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 9، ص 201ـ213، انتشارات مدرسه امیرالمؤمنین، قم.)

2) الکافی، محمدبن یعقوب کلینی، ج 2، ص 627، دارالکتب الاسلامیه، تهران


   1   2      >

 

 

پاسخگویی زنده

 

 

لوگوی دوستان



 

 

لینک دوستان

 

پاسخ به پرسش ها و شبهات حدیثی
پاسخ به پرسش ها و شبهات حقوق زنان
پاسخ به پرسش ها و شبهات فقهی
پاسخ به پرسش ها و شبهات فلسفی

 

 

 

:: آرشیو ::

:: کل بازدید ها ::

203489

 

::بازدید امروز ::

9

دی 1384
بهمن 1384
خرداد 1385
تیر 1385
بهار 1386
پاییز 1385
تابستان 1385

::جستجوی وبلاگ::

 

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

::اشتراک::

 

 

::وضعیت من در یاهو::